آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

آرتین شیرینی زندگی مامان الهه و بابا مجتبی

کار جدید آرتین.

پسر مامان دوباره چند تا کار جدید انجام میدی.دیروز که خونه ی آنا بودیم همه+ ذ++++++++++++++++++ (این چیزایی که میبینی کار شماست که داری به مامان کمک میکنی تایپ کنه)رفته بودن طبقه پایین و کارهای عروسی آقا حامد رو انجام میدادن منم تورو آوردم بالا که یه کم استراحت کنی و واسه خودت بازی کنی.همین طوری که نگاهت میکردم دیدم آروم آروم داری با خودت تمرین چهار دست و پا رفتن میکنی خیلی بامزه بود کوچولو کوچولو دست و پاهاتو میبردی جلو .(17تیرماه 6ماه و 28روزگی)دیگه واسه خودت هم مردی شدی و تنها و بدون کمک میشینی.از حالت نشسته هم میتونی بری به چهار دست و پا ولی هنوز موفق نشدی کار برعکسش رو انجام بدی.البته داری تلاش خودتو میکنی.زودتر از اونی که ما فکرش رو میک...
21 تير 1392

کار جدید آرتین.

پسر مامان دوباره چند تا کار جدید انجام میدی.دیروز که خونه ی آنا بودیم همه+ ذ++++++++++++++++++ (این چیزایی که میبینی کار شماست که داری به مامان کمک میکنی تایپ کنه)رفته بودن طبقه پایین و کارهای عروسی آقا حامد رو انجام میدادن منم تورو آوردم بالا که یه کم استراحت کنی و واسه خودت بازی کنی.همین طوری که نگاهت میکردم دیدم آروم آروم داری با خودت تمرین چهار دست و پا رفتن میکنی خیلی بامزه بود کوچولو کوچولو دست و پاهاتو میبردی جلو .(17تیرماه 6ماه و 28روزگی)دیگه واسه خودت هم مردی شدی و تنها و بدون کمک میشینی.از حالت نشسته هم میتونی بری به چهار دست و پا ولی هنوز موفق نشدی کار برعکسش رو انجام بدی.البته داری تلاش خودتو میکنی.زودتر از اونی که ما فکرش رو میک...
21 تير 1392

سال پیش همچین روزی...

سال پیش همچین روزی20تیر91 تو دل مامانی بودی.مامان و بابا نمیدونستن تو دخملی یا پسر آقای دکتر واسه مامانی سونوگرافی نوشته بود که هم وضع سلامتیت رو بدونیم هم جنسیتت رو.همراه بابا وارد مرکز سونوگرافی شدیم و نوبت گرفیم دل تو دل هیچ کدوممون نبود واسمون هم فرقی نمیکرد که نی نی مون پسر باشه یا دختر فقط سلامتیت رو میخواستیم.کلی نشستیم تا بالاخره نوبتمون شد وارد اتاق شدیم.انقدر جالب بود واسمون که تورو میدیدیم بابا اولین باری بود که صدای قلبت رو میشنید و اشک شوق میریخت آقای دکتر جزییات بدنت رو نشون میداد میگفت این دهنشه این پاهاشه این دستاشه این قلبشه این ستون فقراتشه و غیره.انقدر وول میخوردی که نگو منم به آقای دکتر گفتم پس چرا من حرکاتش رو نمیفهمم گف...
21 تير 1392

کار جدید آرتین

نفسم دو روزه که صدای خودتو کشف کردی و مثل اینکه حسابی هم از صدات خوشت اومده.واسه خودت غلت میزنی و شروع میکنی به جیغ جیغ کردن و بعد کلی ذوق خودت و میکنی و میخندی.2 روزی هم هست که تلاش میکنی سینه خیز بری.قربونت برم مامان.امروز 4 ماه و 16 روزته.
7 تير 1392

آرتین زمانی که ناراحته.

     مامانی چند روزه که وقتی ناراحت میشی یا خسته میشی یا اینکه میخوای بغلت کنیم لب هات رو مثل اردک میکنی.فدات بشم با این کار های با مزه ای که میکنی.در ضمن وقتی میخواستم عکست روبگیرم سرت رو می آوردی بالا و نمی شد من از این حالتت عکس بگیرم این چند تا عکس رو هم شکار کردم.5ماه و 12 روز ...
5 خرداد 1392

وااااای!!!

پسر گلی دیروز مامانی میخواست بره آرایشگاه میدونی که هفته ی دیگه عروسی زهرا عمه است.اول با خودم بردمت آرایشگاه که اگه گرسنه شدی پیشم باشی زهرا عمه ازت مراقبت میکرد.ولی دیدیم این طوری بیشتر اذیت میشی بابایی اومد بردت خونه عزیز و.... .زنگ زدم بابا ببینم تو چی کار میکنی گفت آرتین گرسنه شده منم گفتم بیارش پیشم وقتی اومدی دیدم بالای لبت زخم شده.نگو بابایی تورو گذاشته بود رو تخت خوابیده بودی و بعد که بیدار شدی غلت خوردی و از تخت افتادی پایین.خدا رحم کرده مامان.شارژر دوربین خرابه وگرنه ازت عکس میگرفتم.بووووس.
30 ارديبهشت 1392